آموزش حقوق

اصطلاحات حقوقی عربی در زبان فارسی-معادل پارسی واژه‌ها

اصطلاحات حقوقی عربی در زبان فارسی

یکی از مشکلات همیشگی مردم و موکلین پارسی زبان، متن نامه‌ها، دادخواست‌ها، رای دادگاه،  واژه ها و اصطلاحات حقوقی عربی در متون حقوقی است که باعث شده است مردم عادی به هیچ‌عنوان نتوانند با این نامه‌نگاری‌ها ارتباط برقرار کرده و از حق و حقوق خود آگاه شوند. این موضوع یک مورد پیچیده است که نیاز به تصمیم جدی قانون‌گذاران و مسئولین گرامی قوه قضاییه دارد. تا آن زمان وکیل پایه یک دادگستری یا قاضی دادگاه یا دادستان و غیره ناچار هستند همچنان در دفاعیه‌ها، رای‌ها و ( چه دعاوی کیفری و چه دعاوی حقوقی )… خود از این واژه‌ها که کاملا برای یک شهروند ایرانی ناآشنا است بهره ببرند.

واژه‌های عربی در کتاب های رشته حقوق

در کتاب درسی رشته حقوق این واژه‌های غیرفارسی کار را برای همه سخت کرده و بارها شنیده‌ایم که شمار فراوانی از فرزندان این مرز پُرگهر، به دلیل همین موارد از ادامه تحصیل در رشته حقوق بازمانده‌اند. این شگفت آور نیست که برای لغات عربی موجود در متون حقوقی ایرانی نیاز به واژه‌نامه باشد؟ مشکلات بگردان کردن این واژه‌های ناآشنا به زبان‌های دیگر مانند انگلیسی، فرانسه و… نیز یکی از دشواری‌های همیشگی مترجمان است. در صورتی که اصطلاحات حقوقی عربی در چهارچوب دستوری زبان فارسی قرار نگیرد نیز به زبان فارسی آسیب وارد می‌شود.

یک نمونه از متون حقوقی پر از واژه‌های عربی

در نوشتار زیر یک نمونه از متن نامه های حقوقی  که به صورت نوشتاری رواج دارد ( با اصطلاحات حقوقی عربی فراوان ) برای شما خوانندگان گرامی بازگویی می‌شود ( برای نمونه ):

موکل : (اقا ) زوج به نام و مشخصات..‌… وکیل : ( خانم ) به مشخصات

متون حقوقی : مراجعه به واحد مشاوره و هریک از شعب دادگاه خانواده و هر مرجع ذیصلاح دیگری صرفا جهت صدور گواهی عدم امکان سازش و طلاق توافقی و یا هر نوع طلاق جهت مطلقه نمودن موکل از قید زوجیت دائم موضوع سند رسمی به مشخصات …… ، به شرط بذل کل مهریه زوجه وشرط اسقاط حق رجوع به ما بذل ، و عدم ادعا در خصوص هدایا و نفقه و اجرت المثل ، وکالت در اجرای صیغه طلاق و انجام تمامی تشریفات ان؛ بذل صد هزار ریال از طرف زوجه به زوج جهت اجرای صیغه طلاق ،قبول ما بذل از طرف زوج ، ، انتخاب داور و معرفی شهود، با حق توکیل به غیر مکررا و عقد قرارداد با وکلای دادگستری به هر نحو مکررا با حق توکیل به غیر از بدو تا خاتمه و اجرای صیغه طلاق و تمامی تشریفات و امضائات و ملزومات ان حق اعتراض و تجدید نظر خواهی و فرجام خواهی و هم حق اسقاط اعتراض و اسقاط تجدید نظر خواهی و اسقاط فرجام خواهی، وکالت در صلح و سازش، تقدیم دادخواست و استرداد دادخواست و ابطال دادخواست،

واژه‌نامه پارسی سره معادل فارسی کلمات

در این بخش یک بازگویی از واژه‌نامه پارسی سره دانشنامه‌ی ویکیپدیا پارسی در نظر گرفته شده است. البته ما سره گرایی 100% را نمی‌پسنیدم و وام واژه گرفتن در همگی زبان‌ها وجود دارد. اما این میزان از وام‌واژه گرفتن که برای نمونه در بالا دیدیم آسیب بزرگی به زبان فارسی خواهد زد و نیاز است که همان‌گونه که آرام آرام دست‌کم در نوشته‌های خود بیش‌تر از واژه‌های پارسی بهره ببریم ( هر چند این موضوع برای اصطلاحات حقوقی عربی دشوار است ).

برداشت شده از ویکیپدیا پارسی

آ

آخر:پایان

آخر زمان:پایان روزگار

آخرت:رستاخیز

آخری:پایانی

آخرین لحظه:واپسین دم

آسانسور:بالا بر؛آسان بر

آسم:تنگدمی

آنطور:آنگونه

آنوقت:آنگاه؛آن هنگام

آل:خاندان

آل بویه:خاندان بویه

آذربایجان:آذرپایگان؛ آتورپاتکان، آذرآبادگان،
اَ

اکثر:بیشترین؛بیشتر

اقوام:بستگان

احسنت:آفرین

ادب:فرهنگ

الان:اکنون،ايدون،این دم،ایدم

اصیل:نژاده

اول:نخست؛یکم

اولین:نخستین:یکمین

اولین نفر:نخستین نفر؛یکمین نفر

از حفظ:از بر

امن:آرامش؛بی ترس،ایمن

امنیت:آرامش؛آسایش،ایمنی

الحق که:به راستی که؛به درستی که

اعراب:تازیان

اعداد:شماره ها؛شمار ها

احوال؛چگونگی

احدی:هیچکس

اخبار:تازه ها؛آگاهی ها؛رسیده ها؛رویداد ها

ادوار:دوره ها

از این جهت:از این رو

از این قبیل:از این دست

از جانب:از سوی

از قدیم:از دیرباز

اساس:پایه

اساسی:بنیادی؛بنیادین

اسرار:راز ها

اسلحه:جنگ افزار

اسیر:گرفتار؛در دام؛دستگیر؛برده،در بند،بندی

اشرار:آشوبگران

اصحاب:یاران

اطرافیان:نزدیکان

اسب:اسپ

اجناس:کالا ها

اماːː:ولی
اِ

استفاده:کاربرد

استفاده کردن:به کار بردن

اسم:نام

انشا الله:به امید خدا؛اگر خدا بخواهد

اخطار:هشدار

امتحان:آزمون

انسان:آدم

احتیاج:نیاز

استعداد:توانایی

احتمال:گمان؛شایدی

اعتماد به نفس:خود باوری

ابتکار:نو آوری

اتحاد:همبستگی؛یک پارچگی

اتفاق افتادن:رخ دادن؛روی دادن

اتفاقات:رویداد ها

احترام:ارج؛بزرگداری؛پاس

احتیاط:پروا؛دور اندیشی

اختراع:نخست سازی؛نو آوری

ارتفاع:بلندی؛بلندا

ارفاق:چشم پوشی؛آسانگیری

ازدواج:پیوند زناشویی

اسپری:افشانه

استیضاح:باز خواست

اسراف:زیاده روی؛هدر دادن

اصطحکاک:سایش

اضافه کردن:افزودن

اطاعت:پیروری

اطاعت می شود:به روی چشم

اطلاع ثانوی:آگهی پس از این

اصفهان:اسپهان

استقبال:پیشواز
اُ و ای

اتوماتیک:خودکار

ایرانی الاصل:ایرانی تبار؛ایرانی نژاده

ایمان:باور
ب

برعکس:وارون؛واژگون

با ادب:فرهیخته

بشر:آدمی زاد

بعد:پس

بعدی:پسین

بی عدالتی:نا دادگری؛نا داوری

بی حال:سست

بدرقه:پسواز

بی تجربه:خام کار؛خام دست

به احتمال زیاد:به گمان بسیار

با اصل و نسب:تبارمند؛با ریشه

با عقاید مختلف:با باور های گوناگون

باج:باژ

بعضیːː:برخی

بعضی اوقات:هر از چند گاهی،گاه گاهی

به علاوه:افزون بر،فزون بر
پ

پاسپورت:گذرنامه

پستچی:نامه رسان؛چاپار
ت

تقاضا:درخواست

توهین:دشنام

تلاش:کوشش؛تکاپوی

تاکید:پافشاری

ترجمه:برگردان

تجمع:گردهمایی

تفریق:کاهش

تبلیغ:آگهی

تبلیغات:پیام های بازرگانی

تجربه:آزموده:آموزه

تجارب:آزموده ها؛آموزه ها

تجربه کردن:آزمودن

تابعیت ایران:شهروندی ایران

تبعه ایران:شهروند ایران

تنفس:دمیدن؛دم و بازدم

تا الان:تا کنون

تفکر:اندیشیدن

تقریبا:کم و بیش

تقدیر:سرنوشت

تقسیم:بخش کردن

تقویم:گاهشمار،سانامه

تحقیق:پژوهش

تحقیقات:پژهش ها،برسی ها(اما، اومدیم برای تحقیات رو می تونیم بگیم اومدیم برای پژوهش و نیازی به همباریش نیست.)
ث

ثبت احوال:زادنگاری

ئابت:ايستاده

ثبات: پایداری، پا برجایی

ثروت:سرمایه،دارایی

ثروتمند:دارا

ثمر: بار، بازدهی

ثابت کردن: نشان دادن، فرنودن،گواه آوردن، بازنمایاندن، پابرجا کردن

ثواب:پاداش،نیکی
ج

جنوب: نسا؛نیمروز؛خاوری

جواب:پاسخ

جمع:همباریش؛روی هم

جمعا:روی همرفته

جمعه:آدینه

جمعیت:توده

جمعیت زیاد:توده بسیار

جاهل:نادان

جئه: پیکر، تن
چ

چه قدر؟:چه اندازه؟
ح

حال:اکنون

حمایت:پشتیبانی

حرف:سخن

حصار:دیوار

حداقل:دست کم؛کمترین

حضور:نزد

حق:هوده؛داد؛راستی؛درستی

حدودا:کم و بیش

حالت چطور است؟:چگونه هستید؟

حفظ کردن:از بر کردن

حافظه:یاد

حاضر:آماده

حاضر جواب:آماده پاسخ

حکایت:داستان

حلوا: نرم شیرینی

حلزون:ليسک

حمله:آوند،یورش،تاخت و تاز

حسرت:افسوس،دريغ

حماسی:پهلوانی

حرام: ناروا، نابایست

حلال:روا

حس،احساس:سُهِش

حمل و نقل:ترابری

حامله:باردارːːːːːːːːː

حاکم:فرمانروا

حیله:نیرنگ،فریبːːːːːːːːːːːːːːːːːˑ
خ

خدا حافظ:خدا نگهدار

خلاصه:چکیده

خالق:آفریدگار

خدمت:نیرو رسانی

خدمت کار:پیشکار؛پاکار

خوشحال:شادمان؛خرسند؛شاد

خلق:آفریده

خاطر جمع:آسوده دل

خلیج:شاخاب

خلیج فارس:شاخاب پارس
د

دسته جمعی:گروهی

در مقایسه با:در سنجش با

در رابطه با:درباره ی

دنیا:جهان،گیتی
ذ

ذات: نهاد، سرشت، گوهر، خیم
ر

راس ساعتِ:سرل ساعتِ

رضا:خشنود؛خرسند

راضی:خشنود؛خرسند

ریاضیːːːːːːːːːːːːːː:رایشگری
ز

زکات:هشت یک

زیاد:بسیار
ژ
س

سلام:درود

سلامت:تندرست

سلامتی:تندرستی

سوال:پرسش

سعادت:خوشبختی
ش

شعر:سرود

شاعر:سراینده

شمع:سپندار؛مشاله

شمعدان:مشاله دان

شهید:جانباخته

شمسی:خورشیدی

شمال: اپاختر

شرق:خاور، خورآی، خورآیان

شب بخیر:شب خوش

شریک:همدست؛هم سود

شاهد:گواهی؛گواهی دهنده

شروعː:آغاز

شیطان:اهریمن

شباهت:همانندی،همگونی
ص

صبر:شکیبایی؛بردباری

صبور:شکیبا؛بردبار

صورتی:سرخابی

صبح:پگاه؛بامداد

صحیح:درست

صادر: برون برد، بیرون دادن

صادق:راستگو

صاف: هموار، یکنواخت

صاعقه،رعد و برق: آذرخش

صاحب: دارنده، کدیور

صبحانه:ناشتا

صبح بخیر:روز به کام

صفحه:برگه؛رویه

صدقه:دردگردان

صدف:گوش ماهی

صندوق:گنجه،سندوغ

صندوقچه:کارسانک

صد:سد

صحرا:بیابان
ض

ضعیف:نا توان

ضیط:آواگیر

ضامن: پایندان، پشتیبان

ضرب:بس شماری
ط

طبیعت:سرشت

طبیعی:سرشتین

طالبی:تالبی،خرچوک

طوسی:توسی،خاکستری

طلایی:زرین،زری

طول:درازا؛درازنا

طلا:زر

طوطی:توتي

طاووس:تاووس

طناب:ریسمان
ظ

ظاهرا:گویا؛آنگونه که پیداست

ظاهر و باطن:بیرون‌و‌درون

ظهر:نیمروز

ظرف:آوند
ع

عشق:مهر؛دلدادگی

عالم:دانشمند

علم:دانش

عمیق:ژرف

عمق:ژرفا؛گودی

عقل:دانش؛خرد

عکس العمل:بازتاب

عجله:شتاب؛تندی

عجول:شتابان

عمر:زندگانی؛زندگی

عبادت:پرستش؛ستایش؛نیایش

علوم:دانش ها

عدالت:داد؛دادگری؛داوری

عطا:بخشش

عمومی:همگانی

عرب:تازی

عربی:تازی

عدد:شمار؛شماره

عاقل:دانا

عجم:پارسی؛پارس؛ایرانی؛نا تازی

عاشق:دلباخته؛شیفته؛شیدا؛دلداده

عاشق شدن:دل دادنئ؛دل باختن؛دل سپردن

عسل: انگبین، انگپین

عاشقانه:شیفتگانه؛شیدا وار؛مهر آمیز

عروس:اروس

عکس:نگاره

عکاس:نگاره گر

عامیانه:تودگانه
غ

غلط:نادرست

غنی:بی نیاز

غیبت:پشت سرگویی

غیب:پنهان؛ناپدید

غیر قابل مقایسه:سنجش ناپذیر
ف

فهم:دریافت

فارسی:پارسی

فیل:پیل

فکر:اندیشه

فقط:تنها

فتح:چیرگی
ق

قابلمه:دیگ

قلب:دل

قدم:گام

قدرت:نیرو؛توان

قوی:نیرومند؛پر توان

قبل:پیش

قبلی:پیشین

قسمت:بخش؛پاره

قسمت اول:قسمت یکم؛قسمت نخست

قسمت آخر:بخش پایانی

قیمت:ارزش؛بها

قیمتی:گرانبها

قدر:اندازه

قدر دان:سپاسگزار

قدرتمند:نیرومند؛پر توان

قابل مقایسه:سنجش پذیر

قو:غو

قبلاً:پیشتر،پیش از این

قیر:گژف

قبر:گور

قوری:غوری

قند:غند،شکربسته

قشنگ:خوشگل،زیبا

قمه:دشنه

چاقو:کارد
ک

کلمه:واژه

کافر:بی دین؛بی خدا

کتاب:نسک

کتاب خانه:نسک خانه

کافر: بی دین، بی خدا، خدا نشناس،نا پارسا

کل:همه،سراسر
گ
ل

لطفا:خواهشا

لباس:پوشش؛پوشاک

لباس شوی:رخت شوی
م

مثل:مانند

مثال؛مثلا:برای نمونه

معلم:آموزگار

مخصوص:ویژه

مخصوصا:به ویژه

مهندس:کارشناس

مرسی:سپاس؛ممنون

معما:چیستان — ( مقاله اصطلاحات حقوقی عربی  در زبان پارسی )

معنی:آرش

مقدس:سپند

مشهور:نامدار

مشخصات:ویژگی ها؛شناسه ها

مترجم:برگرداننده

مریض:بیمار

ماشا آلله:آفرینا

مسابقه:زور آزمایی؛همتازی

مقایسه کردن:سنجیدن

مقایسه می کنم:می سنجم

متفکر:اندیشمند

مؤمن:پارسا،پرهيزگار،باور دار

منطقهːː:بخش،سرزمین

مقالهː:نوشتار

منبعːː:سرچشمه

منابع:سرچشمه ها

منبع معتبر:سرچشمه سرشناس

موضوعːːːˑ:جستار،باره،زمینه

متفاوت:ناهمگون،ناهمسان

مهد:زادگاه
ن

نظر:دیدگاه

نظرات:دیدگاه ها

نماز جمعه:نماز آدینه

نصفه:نیمه

نعمت:دارایی:داشته

نقره:سیم

نصف:نیم

نصفه شب:نیمه شب

نفس:دم

نفس آخر:واپسین دم

نفس تنگی:دم تنگی

ناراحت:اندوهگين
و

وقت:هنگام؛زمان

وقتی که:هنگامی که؛زمانی که

وحدتˑ:همبستگی،یک پارچگی
ه

همت:کوشش؛تکاپوی

هدیه:ارمغان؛پیشکش

1 دیدگاه در “اصطلاحات حقوقی عربی در زبان فارسی-معادل پارسی واژه‌ها

  1. محمد گفت:

    سلام ممنونم از تهیه این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *